تُنگِ تَنگ

به امید شکستن...

تُنگِ تَنگ

به امید شکستن...

تُنگِ تَنگ

یک عمر تلاش کردم تا نشکنم
امروز صبح،
آیینه کاری های حرمت
چه ساده،
شکستند مرا...

طبقه بندی موضوعی

ببینمت!

چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۰ ب.ظ
بهش گفتم میخواهم ببینمت.
می خواستم باهاش حرف بزنم، درد دل کنم، گلایه هایم را بگویم..
می خواستم حالا که بزرگتر است، بزرگتری کند برایم..
آمد.
تازه فهمیدم همه ی این ها بهانه بوده،
دلم برایش تنگ شده بود.
اما چیزی نگفتم،
خودش گفت:
چقدر دلم برایت تنگ شده بود!


ادامه دارد...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۳۰
دلتنگ

نظرات  (۱)

وا؟کی؟ چشمم روشن؟؟؟؟
پاسخ:
نگران نباش!
خودت می شناسیش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی