تُنگِ تَنگ

به امید شکستن...

تُنگِ تَنگ

به امید شکستن...

تُنگِ تَنگ

یک عمر تلاش کردم تا نشکنم
امروز صبح،
آیینه کاری های حرمت
چه ساده،
شکستند مرا...

طبقه بندی موضوعی

نسیم گیسوی تو

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۵۶ ق.ظ

نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید

 نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید

شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرد

 و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرد

 زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟

 تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری؟

 جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت

 از این عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت

 مرا از فیض رستاخیز چشمانت نکن محروم

 جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حی یا قیوم

 خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی

 و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی

 خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی

 از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی

 تو می رفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم

 به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم

 تو را تا لحظه ی آخر نگاه من صدا می زد

 چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می زد

 حدود ساعت سه جان من می رفت آهسته

 برای غرق در دریا شدن می رفت آهسته

 بخوان آهسته از این جا به بعد ماجرا با من

 خیالت جمع ای دریای غیرت خیمه ها با من

 تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود

 ولی از پا نیفتادم، شکستم بی صدا در خود

 شکستم بی صدا در خود که باید بی تو برگردم

 قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم…

 نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید

 نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید

سید حمید رضا برقعی

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۲۶
دلتنگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی