تُنگِ تَنگ

به امید شکستن...

تُنگِ تَنگ

به امید شکستن...

تُنگِ تَنگ

یک عمر تلاش کردم تا نشکنم
امروز صبح،
آیینه کاری های حرمت
چه ساده،
شکستند مرا...

طبقه بندی موضوعی

عبد ذلیل

شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۴ ب.ظ
نه درد است
و نه سوز
اما خوب نیستم
گریه ای دارم که نمیآید
نه این که بغض باشد توی گلویم
هنوز بغض هم نشده است
چیزیست توی دلم
میگویم:کاش می شد به خودم بگم که این ها همش امتحانه!
از خودم میپرسم:یعنی این هم امتحانه؟یعنی امتحانیه؟ یک قطره اشک میچکد از گوشه ی چشمم
کمی آسوده میشوم
خدایا
تو آدمها را بخاطر کم آوردن میبخشی؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۰۸
دلتنگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی