تُنگِ تَنگ

به امید شکستن...

تُنگِ تَنگ

به امید شکستن...

تُنگِ تَنگ

یک عمر تلاش کردم تا نشکنم
امروز صبح،
آیینه کاری های حرمت
چه ساده،
شکستند مرا...

طبقه بندی موضوعی

بخاطر خونریزی تو عملیات بیهوش شده بود.
بعد چند دقیقه یکدفعه از جا پرید و خواست برگرده خط مقدم...
انگار حالش بهتر شده بود.
میگفت: تو عالم بیهوشی حضرت زهرا(س) دست شونو رو سرم کشیدند و فرمودند: بلندشو چیزی نیست برو به کارهات برس...

شهید احمد کاظمی - شهادت روز عرفه 1384


_________________________________________
-لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُون
سوره مبارکه صافات- آیه 61