بی قرارم
که چرا
من بی قرار نمی شوم...؟
که چرا
من بی قرار نمی شوم...؟
بگذار تمام شاعرها
از سنگدلی یارشان بگویند...
حالا که تو اینجایی،
من شعر می خواهم چه کار؟؟؟
دلم را به تو می سپارم
اما...
تو می روی
و من...
تو را به خدا می سپارم
و چشمم را به در...
تو را به خدا می سپارم
و چشمم را به آسمان...
تو را به خدا می سپارم...
تو را به خدا می سپارم
دلم را نیز هم...
انگار
تو
فقط
بهانه ای برای دل سپردن بودی!