تُنگِ تَنگ

به امید شکستن...

تُنگِ تَنگ

به امید شکستن...

تُنگِ تَنگ

یک عمر تلاش کردم تا نشکنم
امروز صبح،
آیینه کاری های حرمت
چه ساده،
شکستند مرا...

طبقه بندی موضوعی

با التماس...

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۷ ب.ظ

هم قد گلوله توپ بود.


گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟

گفت: با التماس...


گفتم: چه جوری گلوله رو بلند می کنی میاری؟

گفت: با التماس...


به شوخی گفتم: می دونی آدم چجوری شهید میشه؟

لبخندی زد و گفت: با التماس...


وقتی تکه های بدنش رو جمع می کردم، فهمیدم که خیلی التماس کرده...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۰۴
دلتنگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی