تُنگِ تَنگ

به امید شکستن...

تُنگِ تَنگ

به امید شکستن...

تُنگِ تَنگ

یک عمر تلاش کردم تا نشکنم
امروز صبح،
آیینه کاری های حرمت
چه ساده،
شکستند مرا...

طبقه بندی موضوعی

دل بیمار شد...

چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ق.ظ

صبح بعد هزار زور و زحمت که از جام خودم رو بلند کردم،


به ذهنم رسید که: آره، دلم بیمار شده...


گفتم: خدایا جونم، یه چیزی بگو...


قرآن باز کردم: اجعلوا لله شرکا...؟


آخه خودم میدونم...دلم محدود شده...نیتم کوچیک شده...


گفتم: خدایا خودت دلمو خوبش کن...


بعد یهویی به دلم افتاد:

زیارت عاشورا...

زیارت عاشورا داروی دله

داروی حب و بغضه


داروی تعدیل و تصحیح دل خواسته هاست....



تصمیم گرفتم ان شاالله زیارت عاشورا بخونم

دو وعده صبح و غروب


راستش از همون لحظه ی تصمیم حال دلم بهتر شد...


____________________

+اعتراف: حرفایی که به خدا زدم همینا نبود...بیشتر بود...نمیشه گفت



+++بعدا نوشت:

رزق بود واقعا... من حیث لا یحتسب

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۵
دلتنگ

نظرات  (۳)

۲۵ آذر ۹۴ ، ۱۰:۴۰ سعید حسن زاده
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند
این راه عشق پیچ و خمش فرق میکند

نمیدونم چرا این به ذهنم رسید بعد از خوندن متنتون
بهم سر بزنید

دل  من بیمار نشد، شکسته شد!!!!!!!!

I don't even understand how I stopped up here, but I assumed this post used to be great.
I do not understand who you are but certainly you are going to a well-known blogger should you are not already.
Cheers!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی